پارساپارسا، تا این لحظه: 9 سال و 8 ماه و 12 روز سن داره
مامانیمامانی، تا این لحظه: 30 سال و 6 ماه و 21 روز سن داره
😊ساخت وبلاگ پسرم☺😊ساخت وبلاگ پسرم☺، تا این لحظه: 8 سال و 3 ماه و 2 روز سن داره

😘درددل برای پسرم پارســـــا😘

دیوونه وار دوستت دارم

1395/2/7 2:39
نویسنده : مامان سما
922 بازدید
اشتراک گذاری

پسرم...همه چیزم....دلم برات یه ذره شده.... میدونم خیلی وقته برات چیزی اینجا ننوشتم.....نفسم ..نت خیلی ضعیف هستش.... بعضی وقتا نوشته هام یهو بعد از کلی نوشتن همگی قبل از تایید پاک میشن.... یه خورده منم اذیت میشم... بخاطر همین خیلی دیر میام برات بنویسم...اما تموم درددلامو تو دفتر خاطراتمون مینویسم...اگ اینجا ننویسم.و نباشم...ولی تو دفتر خاطراتمون مینویسم و یادت میکنم..... پسرم... این روزها ..آنکه باید باشم نیستم....کم طاقت شده ام...شایداز نظر دیگران عصبی و گوشه گیر دیده میشوم اما دست خودم نیست....دلم برای اصل خودم تنگ شده....برای روزهایی ک توکنارم بودی و با وجود تو دست ب آسمان میشدمو گریه میکردمو ازش آرامش میخواستم....درسته آرامش نصیبم نشد...نه نصیب من.نه تو...اما بازهم دلم برای روزهای باتو بودن.هرچند بدون آرامش بود.. تنگ میشود ..دلم برای دستانت...برای قلب کوچولوی پاکت تنگ شده....کاش همه مشکلاتم حل بشن ....وخدا تورو و دیدارتو نصیبم کنه.... میدونم دیداری که میگم گفتنش راحته اما عملش سخته.....چون من مطمئنم طاقت دیداری رو ندارم ک تو دردست  وآغوش کسای دیگ باشی و من فقط ببینمت ...حسادتم میشود.میمیرم....من دیدار نمیخواهم..من بودن تورو برای همیشه میخواهم همه کسم... من با دیدارت میمیرم.....من با دیدن عکسات مردم..نابودشدم.کارم گریه بود.وای ب اون روزی که تو رو تو بغل اونایی ببینم ک تو رو ازم گرفتن..اون موقع هس که حسادتم...از اینکه تو مال من بودی.من تو رو بدنیا اوردم.من برات زجر کشیدم ..و الان مال من نیستی...گل میکنه..... ای خدا میدونم ته قلبمو میتونی درک کنی که تو قلبم چی میگذره و چقد نابوده..... ای خداااااااا خدای خوبم.... منی که دارم دعا میکنم..دارم با مشکلات میجنگم..دارم صبر میکنم..البته همه اینها.این صبرا و تحمل هارو مدیون توام خدای خوبم...فقط کمکم کن..... بی نتیجه ام نذار....میگن بعد از هر سختی آسونی ست.... میگن پایان شب سیه سپید است..... خدایا یعنی میشه...؟ میشه تموم روزایی ک برای من تاریک و مث شب میگذشت تموم بشن ...؟ میشه بعد از این همه سختی...آرومش نصیبم بشه...؟ میشه بعداز این همه سختی و دعا و درددل به خواستم .به اونی ک نفسمه برسم...؟ خدایا ...حضرت یعقوب بعداز سی و شش سال ب پسرش رسید..با تموم سختیا...خدایا من نه یعقوبم.نه طاقت یعقوب رو دارم...فقط ازت میخوام روزی ک تو سرنوشتم نوشتی دیدار پسرش..اون روز فقط دیدار نباشه...اون روز وصال باشه..برای همیشه کنارم داشتنش باشه.... خدایا... درکم کن..تو رو ب خداییت...... پسرکوچولوم تا ابد برای داشتنت دعا میکنم.... تا ابدبرای سلامتیت دعا میکنم.... دلم برات یه ذره شده...کاش میفهمیدی ته عمق درونم چی میگذره....😢 چشمهایم دوطفل سر راهی اند....آنقدر که چشم ب راهت نشسته ام..😢

 

پسندها (7)

نظرات (6)

دعا نویس
7 اردیبهشت 95 5:39
سلام سفارش دعانویسی در زمینه: عشق و محبت،رزق و روزی،کارگشایی،بخت گشایی،موفقیت درکارها،باطل الطلسم سرکتاب کاملا تضمینی با عضویت در کانال تلگرام ما ‏https://telegram.me/joinchat/At0lNj6VI7IPTQgwBRLEaA
عاطفه
7 اردیبهشت 95 5:47
ممنون منم کلی برات دعا میکنممممم فقط امیدوار باش...میدونم چی میکشی این روزها منم شدم تنهاترین بخاطر دلیلی که گفتم بعد چندماه میگم ...بعضی وقتا میبینی قلبم بد جور گرفته ونمیتونم تحمل کنم وجز خدا کسیو ندارم واقعا خیلی سخته ولی تنهایی رو ترجیح میدم با بودن با بعضیا دیگه یه ادم دیگ شدم احساس میکنم...ولی تا اخرش پای خدا وامیستم چون اون بود که هوامو داشت ولی من فراموشش کرده بودم الانم داره وتنهام نذاشته پس این رسم نیست فراموشش کنم مگه نه؟؟خداکنه از امتحاناتش سربلند بیرون بیام.
مامان آرشیدا
7 اردیبهشت 95 22:10
عزیزم سعی کن کمتر غصه بخوری میدونم گفتنش آسونه اما سعی کن خودتو با چیزای دیگه مشغول کنی. تو هنوز خیلی جوونی اینطوری خودتو ضعیف میکنی گلم. من خیلی خوب درکت میکنم واقعا درکت مینم و میدونم چی میکشی اما باز هم سعی کن که خودتو ناراحت نکنی. قدر خودت رو بدون خودتو نباز قوی باش. خدا بزرگه
مامان آرشیدا
7 اردیبهشت 95 22:26
عزیزم منم هم سن شمام. خیلی دوست دارم زودتر پسر گلت بیاد پیشت. عزیزم ببخشید که فضولی میکنم: وکیل بگیر گلم. با خود شوهرت صحبت کردی؟ با خودش صحبت کن شاید دلش به رحم بیاد. یا واسطه بفرست با مادر شوهرت صحبت کنن بالاخره اون هم انسانه اگه یکی بتونه باهاش درست و منطقی صحبت کنه شاید سرعقل بیاد. یا برادر یا دایی یا عموتو بفرست بره با بابای پسرت صحبت کنه حداقل بذارن چندوقت یه بار بیاد پیشت
مامان سما
پاسخ
سلام عزیزم.مرسی ک درک میکنی و همدردی میکنی.... ولی اونا اونجوری نیستن ک شما فکر میکنید ... اونا خیلی بی رحمن...بخاطر دیدن عکسش شالاتان بازی دراوردن ..چ برسه ب خود پسرم.....
عشق امیرحسین
8 اردیبهشت 95 13:53
سلام مامانی پارسا امیدوارم هر چه زود تر نی نی تون و در آغوش بگیرید/ امیدوارم یه روزی بتونید اون و برای همیشه در کنارتون داشته باشید
مامان سما
پاسخ
سلام عزیزم.....مرسی...ممنونم.ان شالله.توکل برخدا
fatemh
23 اردیبهشت 95 10:13
توجه توجه اگه می خوای عکس کودکتو توی قاب بگیری یا اسمشو درست کنی تو قسمت نظرات بهم بگو ممنون نمونه هاشم یکی براتون گذاشتم
مامان سما
پاسخ
اره عزیزم خیلی دوس دارم راهنمایی کن