پارساپارسا، تا این لحظه: 9 سال و 7 ماه و 29 روز سن داره
مامانیمامانی، تا این لحظه: 30 سال و 6 ماه و 7 روز سن داره
😊ساخت وبلاگ پسرم☺😊ساخت وبلاگ پسرم☺، تا این لحظه: 8 سال و 2 ماه و 19 روز سن داره

😘درددل برای پسرم پارســـــا😘

امروزم بی تووو گذشت

1395/8/16 15:57
نویسنده : مامان سما
1,973 بازدید
اشتراک گذاری

پسرم......نازنینم..... دلبندم.....

تـــــــــو سهم من نبودی....اما من با خیال تو زندگی میکنم....باخیال تــــــــــــو...! به این امید که روزی قد بکشی و کنار مادرت قدم بزنی.......

حال مــن غریبه ای بیشتر نیستم...درصدایت...درنگاهت...و اما تـــــــــــو ..تمام روزگار مـــــــــن هستی......!

مـــن غریبه ام برای تـــــــــــو....    و تــو نفسی برای مــــن....

هیچ رابطه ای بین مانیست...فقط احساس مادرانه و کمی خاطره از شیرخوردنت و گریه هایت....!peeing baby smiley

مسافر کوچکم.....! کاش صدایم کنی.... کاش نگاهم کنی... کاش پیدایم کنی.... و کاااااش بزرگ شوی و زودتر ب دیدنم بیایی...!

پریسا دنیای شکلک ها http://sheklakveblag.blogfa.com/

تــــــــــــــــو صاحب تموم افکارمن هستی پسرم.....گوشه نشین قلبم.....!

هر لحظه در انتظارم ... و هر ثانیه ای که از این انتظار میگذرد  نه تــــــــــو ..و نه چیزی از تــــــــــو حاصلم نمیشود...! انگار غنچه ی دلم پژمرده تر میشود.....

چه کنم وقتی گاهی قلبم بهانه ات رو میگیره...؟!

چه کنم وقتی گاهی چشمانم صبرشان تموم میشه...؟!

چه کنم ...؟! آخر سرماخوردگی نیست که قرصش رو بخورم و خوب بشم.... سردردنیست که دردش رو یساعت تحمل کنم و بعد خوب بشم.....! درد مــــــن..مرهمش هیچ کجای دنیا نیست.... درد مـن فقط و فقط خودتی پسرم...که با دیدنت....درمان میشه....!

 _*̡͌l̡*̡̡ ̴̡ı̴̴̡ ̡̡͡|̲̲̲͡͡͡ ̲▫̲͡ ̲̲̲͡͡π̲̲͡͡ ̲̲͡▫̲̲͡͡ ̲|̡̡̡ ̡ ̴̡ı̴̡̡ *̡͌l̡*̡̡_سلام عزیزان خیلی خوش آمدید تصاویرمتحرک شباهنگ www.shabahang20.blogfa.com _*̡͌l̡*̡̡ ̴̡ı̴̴̡ ̡̡͡|̲̲̲͡͡͡ ̲▫̲͡ ̲̲̲͡͡π̲̲͡͡ ̲̲͡▫̲̲͡͡ ̲|̡̡̡ ̡ ̴̡ı̴̡̡ *̡͌l̡*̡̡_

اما چه کنم که بازهم شرمنده تر میشوم از غریبه بودنم.....!

بازهم امروزم گذشت.... مثل تموم این دوسالی که بی تـــو گذشت...

تو این مدت خیلی اذیت شدم...خیلی کشیدم...فقط خدامیدونه چقدرررر....!

بعضی ها میگن خوب میشوم...به "فراموشیت که بسپارم " خوب میشوم...!

ولی به تموم نفسای کوچولوت قسم....ب گریه هایت که یادشون منو شکنجه میده قسم....نمیتونم فراموشت کنم....هیچوقت..... محصل

تــــو کنارم رفتی...و دایه ای دیگر نصیبت شد که شاید اورا مادر صدا کنی.... و من تموم بدنم از حسادت ریش ریش میشه وقتی به این که تو دیگری رو صدا بزنی "مــــادر" فکر بکنم....!

تـو رفتی و فقط شدی برایم آرزوی دست نیافتنی....آرزویی محال....آرزویی که شاید به گور ببرم....

ای کاش میشد "سرنوشت را جز این مینوشت"

پســـــــــــــرم....! همدم غصه هایم...!More smileys for free download

به یادت و برایت نوشتن زیباست....!

روزی بخوان... و دم مزن.....

بدان..... 

فقط بدان که .....

میخواهمت.....محصل

میدانم که روزی این را میفهمی.....!

پســـــرم....! دلم بی اختیار برایت تنگ شده...More smileys for free download

دلم که برایت تنگ میشه... میگیره....فریادمیکشه...میتپد و باز هم تنگ میشه......!

پسـر معصومم برای همیشه این رادرک کن که :

 _*̡͌l̡*̡̡ ̴̡ı̴̴̡ ̡̡͡|̲̲̲͡͡͡ ̲▫̲͡ ̲̲̲͡͡π̲̲͡͡ ̲̲͡▫̲̲͡͡ ̲|̡̡̡ ̡ ̴̡ı̴̡̡ *̡͌l̡*̡̡_سلام عزیزان خیلی خوش آمدید تصاویرمتحرک شباهنگ www.shabahang20.blogfa.com _*̡͌l̡*̡̡ ̴̡ı̴̴̡ ̡̡͡|̲̲̲͡͡͡ ̲▫̲͡ ̲̲̲͡͡π̲̲͡͡ ̲̲͡▫̲̲͡͡ ̲|̡̡̡ ̡ ̴̡ı̴̡̡ *̡͌l̡*̡̡_

تنها لباسی که از " تـــــــــو " برام یادگارمونده.....More smileys for free downloadMore smileys for free downloadMore smileys for free download

پسندها (11)

نظرات (12)

الهه
16 آبان 95 19:42
سلام اجی خوبی نمیدونم چی بگم اجی اما تو غریبه نیستی واسه پسرت مادر پارسایی نه غریبه اون وقتی بزرگ بشه اینارو میفهمه چه بهش بگن چه نگن بلاخره میفهمه پس صبور باش و به خدا توکل کن اجی
مامان سما
پاسخ
سلام گلم... چرا غریبم براش... من فقط دوماه بهش شیر دادم.... مگ میشه الان براش غریبه نباشم اونم دوسال تا الان گذشته.... من فقط معجزه میخوام. و بازهم امیدم ب خداست.... ممنونم ازت مهربون...
مامانی
16 آبان 95 21:15
بمیرم برات ظلم تا چه حد
مامان سما
پاسخ
خدانکنه عزیزم..... ولی بخدا ظلمه. انصاف نیس. منم دل دارم.... ولی همش باید ب دلم بگم صبور باش. او برمیگرده....
مامان آینده
17 آبان 95 12:36
سلام ممنون مهمون وبم شدین. خیلی دلنشین مینویسین. و چه بد که میگن فراموش کن.مگه میشه؟؟؟؟؟؟؟؟؟ نمیدونم چی باید بگم.فقط از خدا میخوام پسرتون برسه بهتون. چطوریشو نمیدونم اما ان شاالله که برسه
مامان سما
پاسخ
سلام عزیزم... ممنون. ممنون. ممنون... بخاطر دلگرمیتون.... ایشالله ک خدا خودش فقط برام معجزه کنه. فقط معجزه
سیما
19 آبان 95 13:25
سلام مامان سماجون مطمئن باشین که اگه حتی شما رو خیلی سال دیگه ببینه مهرتون نصبت به کسی که الان بهش حتی بگه مادر بیش تره/ این و مطمئن باشین که شما رو از هر کسه دیگه بیش تر دوست داره این و مطمئن باشید
مامان سما
پاسخ
سلام عزیزم...چقد خوبه ک مطمئن میگین و منم امیدوار میکنین... ای خداااااااا.... همش توکلم ب خداس.... و اروم شدنم با همین نوشته ها....
مامان پری
19 آبان 95 20:05
سلام گلم خیلی وقته نبودم دلم برات یه ذره شده بود.نتم تموم شده بود.دلم ریش شد وقتی نوشته هاتو میخوندم .گلم نه بهت میگم فراموش کن که میدونم فراموش کردن یه فرزند امکان ناپذیره و نه میگم غصه بخور که غصه خوردن کاری رو از پیش نمیبره فقط میگم به خدا توکل کن .که اون حلال مشکلاته. خواهری دوستت دارم.
مامان پری
19 آبان 95 20:08
راستی نوشتی دایه؟؟ازدواج کرده اون بی شرف؟ هر کار خدا حکمتی داره پس منتظر باش و ببین چه بلایی سرش میاد.
مامان سما
پاسخ
سلااااام عزیزدلم. کجایی. چقد دلم برات تنگ شده بود. همش میومدم سرمیزدم وبت آپ نبودی متوجه میشدم مشغلت زیاده ک نمیای وبلاگت...... ممنونم بخاطر مهربونیات... /دایه منظورم مادربزرگ پسرم بودش. یعنی مامان باباش. ک شده دایش..../ازدواج هم نمیدونم. ولی بعضیا میگن ازدواج کرده. نمیدونم حقیقته یانه. برامم مهم نیس.. من فقط و فقط ب پسرم فکر میکنم......
مامان خانوم
20 آبان 95 19:18
سلام سمای عزیزم........ می دونم بزرگترین غمک دنیا رو میکشی و می دونم طلم بزرگی در حقت شده.... باید دادگاه پسرت رو بهت میداد.... اما حالا که پیش پسرک نیستی بدون زمانی که بینیش تو رو خیلی خیلی بیشتر از اون به استلاح نامادریش دوست داره!!! راستش ش بابای ادرینا یعنی همسرم، از 6 ماهگی ب و تا 14 سالگی مادرشو ندیده بود و با همسر باباش زندگی میکرد.ولی وقتی یه بار از مدرسه به ونه برمیگشته مادرش رو دیده و بعد از طریق یکی از دبیر ها که پسر خاله ی مادرش بوده همو پیدا کردن و شوهرمکه دیگه اختار داشته 14 سال بوده پیش مادرش برگشته و الانم پیش اونه شاید بگی باید نامدریشو دوست میداشت اخه 14 سال پیشش بوده ولی از اونجایی که یه نامادری هیچ وقت نمیتونه یه نفر دیگه رو بچه اش بدونه و کودک هم درک میکرده.مهرش توی دل خودش همیشه به مامان حقیقش بوده...... امیدوارم حداقل به پارسا بگن که مادر واقعی اون یه نفر دیگه است.همینو بدونه کافیه و من مطمنا ام گه یه روزی پارسا وقتی شما رو ببینه شما رو خیلی خیلی بیشتر از اون فرد دیگه دوت خواهد داشت... من و همسرم دعاگویت هستیم عزیزم.
مامان سما
پاسخ
سلام عزیزم.... خیلیییی و بی نهایت ازت ممنونم که داستان زندگی خصوصی تونو برام تعریف کردین. ببخشید ببخشید. ولی هروقت کسی داستانی مشابه من داره یکم روحیه میگیرم. وقتی میگن پسر فلانی برگشته پیش مادرش. مال تو هم برمیگرده. روحیه میگیرم. امید میگیرم..... قربونت برم ممنونم ازت. ازتو وشوهرت ممنونم ک دعا میکنین برام. ایشالله شماهم ب خواسته هاتون برسین و درکنارهم همیشه شاد باشین...
الهه
22 آبان 95 8:48
سلام اجی خوبی فردا اپم اجی اگه وقت داشتی سر بزن بهم اجی
مامان سما
پاسخ
سلام عزیزم.چشم حتما
مامان هارپاگ
22 آبان 95 14:07
سلام عزیزم ، وقتی که پسرت بزرگ بشه انشااله و خودش بتونه برای زندگیش تصمیم بگیره مطمئن باش که اگه تو هم نخوای میاد و پیدات می کنه تا علت این همه مدت دوری از شما رو بفهمه و اونوقت می فهمه که چقدر شما دوستش داشتی ببخشید عزیزم فقط یه چیزی می گم ناراحت نشی به خدا منظوری ندارم فقط به خاطر خودت می گم شما که هنوز ماشااله جوونی چرا ازدواج نمی کنی تا حداقل یه کم آروم بشی و یه زندگی جدید رو شروع کنی
مامان سما
پاسخ
سلام عزیزم...چقد قشنگ دلداری دادین... بخدایی خداروحیه میگیرم وقتی میشنوم که بچم یه روز برمیگرده پیشم.... وای خدایا شکرت... ممنونم ازت مهربون.... /گلم نامزد دارم... الان ۶ ماهه..... ولی دلتنگیم برا پسرم تموم شدنی نیس.....
مامان ويهان جون
24 آبان 95 12:53
مامان سما عزيز خوشحالم كه زندگي جديدي شروع كردي هميشه اميدوار باش و خدا هم هواتو داره
مامان سما
پاسخ
سلام عزیزم... ممنونم ازت... مهربون..... اره بخدا خدا خیلی این مدت هوامو داش. خیلی.. خیلی...
الهه
24 آبان 95 18:38
سلام اجی خوبی تو نامزد داری اجی نمیدونستم ان شاءالله که زودی ازدواج کنی و همیشه کنار همسرت شاد و سلامت باشی اجی
مامان سما
پاسخ
اره گلم نامزد کردم. از برج ۱۰ تا الان..... ممنونم بخاطر مهربونیات. ایشالله ک توهم موفق باشی.....
مامان پری
19 آذر 95 0:49
یه دنیا ارزوی خوب برای تو که بهترینی