پارساپارسا، تا این لحظه: 9 سال و 8 ماه و 3 روز سن داره
مامانیمامانی، تا این لحظه: 30 سال و 6 ماه و 12 روز سن داره
😊ساخت وبلاگ پسرم☺😊ساخت وبلاگ پسرم☺، تا این لحظه: 8 سال و 2 ماه و 24 روز سن داره

😘درددل برای پسرم پارســـــا😘

امروز تلخ ترین روز

1395/8/7 11:42
نویسنده : مامان سما
2,631 بازدید
اشتراک گذاری

دوست دارم بنویسم

امــــــــــا

ازچه بنویسم ؟؟

نمیدانم......!

از خنده های زورکی بنویسم ؟؟

یا اشک های یواشکی !!

ازشادی داشتنش بنویسم ؟!

یاغم ازدست دادنش!!

نمیدانم....

شاید نوشتن هم دردی را دوا نمیکند.... شاید ....!

کسی رو دوست دارم  که میدانم هیچگاه به او نخواهم رسید .. و هیچگاه نمیتوانم دستانش را بفشارم..

کسی که هیچگاه اشکهایم رو ندید و ندید و نمی بیند که چگونه از غم دوری و دلتنگی اش پریشانم....!

برای کی بگویم که بداند از غم دوری پسرم چه ها که نمیکشم؟!

نمیدونم اگه روزی تو خیالاتم با تو حرف نزنم... تو خیالاتم تو رو صدا نکنم... تو خیالاتم بغلت نکنم... تو خیالاتم نبوسمت... و دعایت نکنم... تا حالا چجوری میشدم.... خیالاتت منو اروم میکنه..... تو که نیستی خیالت که بامن باشه .. ارومترم پسرم...

امروز بدترین و تلخ ترین روز زندگیمه... امروز دوسال تمام از تو جدام... امروز یادآورم شده تموم صحنه های تلخی که تو رو ازم گرفتن... لعنت به این روز تلخ زندگیم... لعنت به خاطره های تلخی که همیشه همراهمن.....

امروز 1395/8/7 دومین سالگرد تلخ جدایی منو پسرم هست... که حتی یبار هم ندیدمش... حتی یبار....

ظلم بیشتر این خدایااااا؟! اخر گناه من چه بود که اینگونه غم دوری عزیزم را بکشم؟/ مگر هرکسی از زندگی اش پاکی و راستگویی... از زندگی اش درستی و توجه بخواهد گناه کرده...؟!

خدایا .. کجای قانونت نوشته مردی که نامردی میکند.. به زندگی اش توجه نکند... با ناموس دیگران پرسه بزند.. و مادری که او رو تشویق به این کارهاش بکند حق است؟؟

اگر حق نیس چرا قانون دنیا اینقده بد شده... چرا غم عزیزمو من باید بکشم نه نامردای زندگیم...؟ خدایا... خودت میدونی دوساله که فقط نگاه پریشونم رو ب توست... میدونم خیلی جاها داری دستمو میگیری .. اما وقتی خاطره ها بیان جلو چشمام..خاطره هایی که شدن بدترین و عذاب اور ترین وقایع زندگیم....زجر میکشم....!

خدایاااا... نمیخوام گله کنم..نه... من ادم گله مندی بودم... اما از وقتی که بذر صبــر رو تو دلم کاشتی هیچوقت ازت گله نکردم... فقط ازت میخوام کمکم کنی که تا زمانی که زندم و زندگی میکنم از هیشکسی نشنوم پسرم چیزیش شده.... و کمکم کنی اگه دیدارش نصیبم شد پسر خوبی باشه که تموم غصه هایی که تو نبودنش خوردم رو بودنش از یاد ببرن......

خدایاااااااااااا ... فقط کمکمون کن....فقط نگاهمون کن.... اگر من ناراحت بودم سر تو داد زدم گهگاهی.. منو ببخش فقط فراموشم نکن.....

هیچوقت این روز لعنتی یادم نمیره خدا.... که وقتی پسرم گریه میکرد و ازم گرفتنش من  چجوری شدم... من چجور پاهامو چنگ میزدم ..من چجوری دندونامو روی لبام فشار میدادم... من چجوری مثل بارون اشکام شر شر میریختن...

خدایا... میدونم تو هم یادته..میدونم تنها کسیکه هیچگاه از خاطرش اون روزها از یاد نمیرن تویی خدا.... پس فقط کمک کن.... و نگهدار نفسای پسرم باش که عاقل و خوب بزرگ بشه...و روزی منو بفهمه....

پسندها (9)

نظرات (12)

مامان خانوم
7 آبان 95 13:20
سمای عزیزم فقط باید صبر کنی ومیدونم سخترین اتفاق اینه که از جگر گوشه ات جدا بشی........ فقط خدا بهت صبر بده عزیزم
مامان سما
پاسخ
اره قربونت..هیچ راهی جز صبر ندارم... دلم میخواد فقط گریه کنم.اینقده گریه که تموم بغضای این دوسالمو برای همیشه خالی کنم......عزیزمی ممنونم از خوب بودنت...
الهه
7 آبان 95 14:04
سلام اجی خوبی نمیدونم چی بگم اجی چوب خدا صدا نداره جواب همسرتو میده و پسرتو برمیگردونه اجی پارسا بلاخره میفهمه باباش باهاش چیکار کرده و میفهمه که باباش تورو ازش جدا کرده صبور و قوی باش اجی بلاخره اون روزا میرسه
مامان سما
پاسخ
خبیلی گلی الهه جون..... ممنونم که همیشه هستی و باعث میشی من بیشتر اروم بشم با دعاهای قشنگت...
مامان آینده
7 آبان 95 15:10
از خدا میخوام به حق صاحب همین ماه عزیز،پارسای نازنینتو برگردونه بغلت... خیلی سخته... خدا خودش به دلت رحم کنه مامانی
مامان سما
پاسخ
ممنونم مهربون..ممنونم بخاطر خوبیات و دعای قشنگت...
سیما
7 آبان 95 18:05
سلام/ مطمئن باشین روزی به پسرتون می رسین مطمئن باشین روزی این جدایی ها تموم میشه یه حسی بهم میگه که یه روزی پسرتون فقط مال خودتون میشه یه روزی که هر روز اون و در آغوش میگیرین/این و مطمئن باشین
مامان سما
پاسخ
سلام گلم... ازت ممنونم که اینقده اطمینان میدی به من تا روحیم بیشتر شه و خودمو نبازم.....عزیزمی مهربون.
Fariba
7 آبان 95 21:44
الهه
8 آبان 95 8:11
سلام اجی خوبی ممنونم اجی لطف داری خواهش میکنم اجی وظیفه اس کاری نکردم
مامان سما
پاسخ
عزیزم توخیلی خوبی. خیلی..... وظیفه نیس لطفته و مهربونیای بی شمارته...
مامان هارپاگ
8 آبان 95 8:37
عزیزم مشکل تو نیستی و شاید همسرت هم نباشه چون بالاخره همه جا آدمهای خوب و بد هست ، مشکل قوانین ناقص این مملکت هست که هیچ حقی برای زن و مادر قائل نیستن ، مرد هر کار بکنه اشکال نداره اما زن هیچ حقی نداره در حالیکه مادر بیشتر از هر کسی توی دنیا برای بچه ش می سوزه ، به خدا خیلی دلم گرفت ...!!
مامان سما
پاسخ
اره مشکل قانونه. مشکل قانونیه که هیچوقت دردای مادرا رو نفهمید. مشکل قانونه که اگ زنی بد باشه . یا مردی بد باشه . ترو خشک رو با هم میسوزونه..... نمیدونم چرا سرنوشت جدایی نوشت. اما بازهم روزایی رو که شیرین بودنو من با پسرم نمیچشم . رو ب خدا میسپرم و ازش صبر و صبر و صبر میخوام. ممنونم ازت عزیز مهربون... ک درک میکنی...
نسیم خانومـــ♡
8 آبان 95 15:51
عزیزم تبرییییییییییییک امروز 542 نفر تا الان اومدن وبت تبررررررررررررررررریک
مامان سما
پاسخ
ممنونم عزیزدلم.... اما من فقط هدفم ریختن دردام تو این وبلاگه....
مامان ایلین
12 آبان 95 17:02
سما جان با خواندن نوشتهات اشکهای من هم سرازیر شد دعا میکنم باعثان این جدایی به سزای عملشون برسن به خدا توکل کن امیدوارم روزی همه چیز درست بشه و به پارسا ی گلت برسی
مامان سما
پاسخ
قربونت عزیزدلم.... باورت میشه دلم نمیگیره گاهی برم تو وبلاگ دوستان... اخه دلم میگیره. دلم میخواس الان از پسرمو ازداشتنش. تووبلاگم بنویسم.مث بقیه دوستان... اما درد من چیز دیگس .چیزی که فقط میام اینجا خودمو خالی میکنمو میرم.... اگ نمیام تو وبلاگ دوستان گاهی اوقات دلم میگیره . نمیتونم زیاد سربزنم... دلو دماغ هیچیو ندارم. فقط دلو دماغ نوشتنو دارم ک از دردام بگم تا اروم شم..... اما همیشه از دوستام ممنونم ک با حرفاشون و با همدردیشون ب من امید میدن
❤ آجی معصومه ❤
16 آبان 95 19:22
درد جدایی سخته خدایی... درکت می کنم سما جون واقعا خیلی ناراحت میشم وقتی پست های دردناکت رو می بینم
مامان سما
پاسخ
بخدا سخته... فقط خدا میدونه گاهی ک دلم میگیره یه ادم دیگ میشم. یه ادم پریشون . بداخلاق و افسرده..... ممنونم ب خاطر خوبیات و درکت..
الهه
16 آبان 95 19:35
سلام اجی خوبی خجالتم نده اجی ممنونم از لطف و مهربونیت اجی
عاطفه
20 آبان 95 0:29
عزیزم ان شاالله که برمیگرده صبرکن خودت که میدونی تاحالاخداروشکرخیلی چیزادرست شده وحتی بهترترم شده ان شاالله یک کم دیگه صبرکنی اینم حل میشه
مامان سما
پاسخ
اره گلم خدا خیلی چیزا خوب این مدت بهم داده. ک زجرام یادم میره. ولی زجر پسرم همیشه یادم میمونه. ک چ بلاهایی سرم اومد ..... قربونت گلم صبوری میکنم اینقد صبوری. فقط عمرم کفاف بده ... تا پسرمو ببینم