پارساپارسا، تا این لحظه: 9 سال و 8 ماه و 7 روز سن داره
مامانیمامانی، تا این لحظه: 30 سال و 6 ماه و 16 روز سن داره
😊ساخت وبلاگ پسرم☺😊ساخت وبلاگ پسرم☺، تا این لحظه: 8 سال و 2 ماه و 28 روز سن داره

😘درددل برای پسرم پارســـــا😘

خیلی دلتنگت شده مامان سما

سلام همه کسم...کوچولوم...وروجکم..چند روزی هست هواخیلی خیلی سرده...پسرکوچولوم...نمیدونم لباس تنت گرمه یانه..نمیدونم خوشی یاناخوش....ولی خدایا..تو رو خدا مراقبش باش....نزارسردش بشه....پسرم دلم همیشه یادتوست..ک الان چه میکنی...سیری یاگرسنه..خوشی یاناخوش...لحظاتت خوب ب سر میرن یا بد ....اما هیچی ازم برنمیاد...بجز خوندن دعا برای سلامتیت....پسرم !!! دلم را که مرور میکنم ...تمام آن از آن توست...فقط نقطه ای از آن خودم هستم...روی آن نقطه هم میخ میکوبم و قاب عکس تو را می آویزم.....♥پسرم کوچولوم الان واسه خودت مردی شدی.میدونم...قد کشیدی..راه رفتنو یادگرفتی..حرف زدنو داری یادمیگیری...همه اینا رومیدونم و حسادتم گل کرده....درسته درکنارم نیستی...ا...
17 بهمن 1394

پسرم.نفسم.دلتنگتم

سلام همه کس....کوچولوی خودم...یه دونه خودم....خوبی؟؟؟ گلم .پسرم دارم حالتو میپرسم...بهم جواب بده.... بگو خوب هستی یانه....... تو رو خدا همیشه خوب باش.... هیچوقت بدنشه حالت ک من میمیرم.... از خدا میخوام کوچکترین اتفاق بدی سراغت نیاد...  همه اش سراغ من بیان....... نفسم ...هواتو کردم....چیکارکنم..بجز خدامو نوشته هام مگ چیزیم هس ک منو اروم کنه..  پسرکوچولوم ..امروز ظهر خوابتو دیدم.... خواب دیدم خیلی بزرگ شده بودی... تپلی بودی..  بغلت کرده بودم...اما وزنت خیلی سنگین بود برام.... ولی اصلا مهم نبود....  فقط بوست میکردم..... اون آدمای لعنتی اطرافتم هی میگفتن نمیشناست بابا... نمیاد بغلت.. ولش کن .الان گریه میکنه.... ول...
14 بهمن 1394

بدون عنوان

سلام نفسم....کوچولوم....... ظهرت بخیر......امروز توشدی یسال و پنج ماه و ۱۱ روز.... ومن یسال و سه ماه و ۶ روزه ک من تـــــو رو ندیدم........  میدونی خــــــــــدا خیلی خوبه پسرم.....چون بنده هاش تو رو ازم گرفتن..اما اون بهم صـــــبر  داده....صبـــــری ک بتونم روپاهام وایسم...صبری ک هنوز منو ب زندگی و دیدار تو زنده نگه داره........ وجود خودم ....تنهاهمدم دردام....کاش همیشه کنارم بودی...تا میتونستم تمام سختیامو برات  تعریف کنم...و تو اشک تو چشات حلقه میزد.میگفتی مامانی دیگ کافیه..ادامه نده... نمیخوام بیشتر بشنوم...... کاش بودی.... پارسای کوچولوم....برایت انقدرمینویسم ک کلمات ونوشته هایم روزی کم بیاورند...ن دس...
13 بهمن 1394

دل نوشته برای پسرم پارسا

پسرگلم.....میدونی این عکس چندروزگیت هست؟؟؟ ۵ روزگیته......ببین چقد خوشکلی....قربون اون چشای درشت و خوشکلت برم..... دلم برا نگاهت تنگ شده.... از راه دورمیبوسمت. ...و برات آرزوی سلامتی رو دارم پسرم......
12 بهمن 1394

دل نوشته برای پسرکوچولوم

سلام پسرگلم....الان ساعت 19:01دقیقه شب شده...شب زمستون...شب خیلی سرد... کاش کنــــــــــارم بودی..... کاش توروداشتم و تواین سرمای زمستون با آغوش گرم مادرانم  سرمای زمستون رو ازوجودت دورمیکردم...... پسرکوچولوم...پارسای مادر....خیلــــــــــی دلتنگتم....وسعتش بی نهایت است....این نوشته هایم برای دلتنگی هایم وسعتی ندارن.... چقد شیرین بود لحظه ای ک خداتورو ب من داد...چقدشیرین بود وقتی بادستانم بر روی صورتت نوازش مادری میکردم...چقد شیرین بودوقتی لباسهای تنت رو باعشق عوض میکردم..... چقد این همه شیرینی زود ب تلخی تبدیل شد...چقد زود.... هرگز نامردان زندگی ام رانمیبخشم ک تو رو از من جداکردن.و دیدن تو .یعنی فرزندمو بزرگترین ارزوم کردن....
12 بهمن 1394