پارساپارسا، تا این لحظه: 9 سال و 8 ماه و 22 روز سن داره
مامانیمامانی، تا این لحظه: 30 سال و 7 ماه سن داره
😊ساخت وبلاگ پسرم☺😊ساخت وبلاگ پسرم☺، تا این لحظه: 8 سال و 3 ماه و 12 روز سن داره

😘درددل برای پسرم پارســـــا😘

بدون عنوان

1394/11/13 13:30
نویسنده : مامان سما
596 بازدید
اشتراک گذاری

سلام نفسم....کوچولوم....... ظهرت بخیر......امروز توشدی یسال و پنج ماه و ۱۱ روز.... ومن یسال و سه ماه و ۶ روزه ک من تـــــو رو ندیدم........ 

میدونی خــــــــــدا خیلی خوبه پسرم.....چون بنده هاش تو رو ازم گرفتن..اما اون بهم صـــــبر 

داده....صبـــــری ک بتونم روپاهام وایسم...صبری ک هنوز منو ب زندگی و دیدار تو زنده نگه داره........

وجود خودم ....تنهاهمدم دردام....کاش همیشه کنارم بودی...تا میتونستم تمام سختیامو برات 

تعریف کنم...و تو اشک تو چشات حلقه میزد.میگفتی مامانی دیگ کافیه..ادامه نده... نمیخوام بیشتر بشنوم...... کاش بودی....

پارسای کوچولوم....برایت انقدرمینویسم ک کلمات ونوشته هایم روزی کم بیاورند...ن دستانم برای نوشتن برای تو.....

یه دونه خودم....زیباترین هدیه زندگیم... مراقب خودت باش....فدای معصومیت بچگانه ات شوم وروجک خودم.......قلبتا ابد روحم.جسمم کنارته پسرم


 

 


پسندها (4)

نظرات (5)

فرزانه مامان علی اکبر
14 بهمن 94 22:22
مامان پارسا جون شما هیچ تلاشی برای نگه داشتن بچتون نکردید؟ منظورم مقاومت بود برای داشتنش ببخشید میپرسم از همسرتون جدا شدید؟؟ آخه بچه شیر خوار تا دوسالگی باید پیش مامانش باشه
مامان سما
پاسخ
عزیزم اونا بچمو وقتی ازم بردن .تقریبا یه هفته طول کشید.من هنوز امید داشتم بیان دنیالم...درصورتیکه شب وروزمن تیره وتارشده بود.اما یه هفته تبدیل شد ب روزهای بیشتر.... بعدش درخواست طلاق دادش..و شوهرمن شوهری نبود ک برام آرمش بزاره.یابراخانوادم.فقط ابروریزی بلدبود..گف مگر رو نعش من رد شی ک بچه رو ببینی...دیگ تلاش من بی نتیجه بود... هیچ راهی نداشتم ...فقط التماس ازخدا ک کمکم کنه.... اما الان یسال و خورده شد.حتی نذاش ببینمش.چ برسه بهم بدش... قابل توضیح نیس..ولی شدنی نشد.اگ میشد الان من غبطه نداشتن فرزندمو نداشتم...
مامان سمیرا
22 بهمن 94 1:09
خدا بهت صبر بده ... نمیدونم شرایطت چه جوریه که میگی نمیشه اما بچه تا هفت سالگی پیش مادرش میتونه بمونه اگرم نه هر هفته حداقل یه بارو میتونی ببینیش . اگه شکایت کنی و پیگیری کنی می تونی. نا امید نباش . به خاطر دلت . به خاطر بچه ات برو بگیرش فکر می کنی چنین مردی میتونه بچه تو بزرگ کنه؟؟؟
مامان سما
پاسخ
عزیزم مرسی از همدردیت..از درکت....از ناراحتیات..از دلسوزیات... اما اونی ک بقول خودش پدربچمه..ک ای کاش نبود...با مامانش همدست شدن نزاشتن بچموببینم حتی یبار.... الانم بزرگتر شده.... قانونم شده پارتی و پارتی بازی... الان دیگ پسرم منو نمیشناسه... هنوز کوچولوهس برای صحبت کردن باهاش... فقط الان یسال و پنج ماهشه..پیش من ۱ دقه هم نمیمونه..و نمیزارن ک بمونه..فقط ارزومه این روزا زود بگذرن و روزی بزرگ بشه برم ببینمش تو راه مدرسش..ک اون ادمای مزاحم و نامرد زندگیمون نباشن..بعد کلی باهاش حرف بزنم.... خیلی دلم گرفتس....مرسی از اینکنه نظردادی.... میدونم چوب خدا بی صداس....فقط ازخدامیخوام تاوان دل منو پس بدن...تاوان اون شیری ک خشک شدو تودهان بچم نوش نشد....
مامان آینده
23 بهمن 94 23:37
سلام. من مادر نیستم ولی خدا شاهده با خوندن این پستت چقدر گریه کردم... آخه چرا نباید یک مادر جگر گوشه شو یکسال و 3 ماه باشه که ندیده باشه.جگر گوشه ای که یک سال و نیم هم سن نداره؟ آخه چرا؟؟؟؟؟[پاسخ سلام عزیزم.....از خدا میخوام وجود بچت برکت بیاره تو زندگیتون.....بخاطر خیانت کردنای باباش..جدایی پیش اومد... اما تاوان کارای بد اونو منو پسرم با جدایی دادیم..
نیلوفر
24 بهمن 94 8:20
به نظر من که برین دادگاه شکایت کنین تا بچه رو ازش بگیرن بدن به شما! اون هرچی دلش میخواد بگه قانون قانونه!! بچه باید تا 7 سالگی پیش مادرش باشه.اگه شکایت کنین به زور بچه رو ازش میگیرن مگه با گفتن نمیزارم بچه رو ببینی میشه؟! مگه دست اونه!
فاطمه فتحعلی زاده
21 مرداد 95 18:48
سلام خیلی متاسفم برای اتفاقی که براتون افتاده امیدوارم بزودی این انتظار به پایان برسه و هر چه زود تر پسرتونو ببینید نگران نباش خدا جواب همشون رو میده
مامان سما
پاسخ
سلام واقعا ممنونم از همدردیتون.....ان شالله... ب امید خدای متعال...