پارساپارسا، تا این لحظه: 9 سال و 8 ماه و 21 روز سن داره
مامانیمامانی، تا این لحظه: 30 سال و 6 ماه و 30 روز سن داره
😊ساخت وبلاگ پسرم☺😊ساخت وبلاگ پسرم☺، تا این لحظه: 8 سال و 3 ماه و 11 روز سن داره

😘درددل برای پسرم پارســـــا😘

دل نوشته برای پسرکوچولوم

1394/11/12 19:18
نویسنده : مامان سما
909 بازدید
اشتراک گذاری

سلام پسرگلم....الان ساعت 19:01دقیقه شب شده...شب زمستون...شب خیلی سرد...

کاش کنــــــــــارم بودی..... کاش توروداشتم و تواین سرمای زمستون با آغوش گرم مادرانم 

سرمای زمستون رو ازوجودت دورمیکردم......

پسرکوچولوم...پارسای مادر....خیلــــــــــی دلتنگتم....وسعتش بی نهایت است....این نوشته هایم برای دلتنگی هایم وسعتی ندارن....

چقد شیرین بود لحظه ای ک خداتورو ب من داد...چقدشیرین بود وقتی بادستانم بر روی صورتت نوازش مادری میکردم...چقد شیرین بودوقتی لباسهای تنت رو باعشق عوض میکردم.....

چقد این همه شیرینی زود ب تلخی تبدیل شد...چقد زود....

هرگز نامردان زندگی ام رانمیبخشم ک تو رو از من جداکردن.و دیدن تو .یعنی فرزندمو بزرگترین ارزوم کردن......

خدایا ...خــــــــــدای من....من نمیگذرم ..توهم نگذر ازنامردان زندگی ام.. 

پسرم شب و روز من شده عزاوماتم...شده فکر ب لحظه های باتوبودن...همه ی ارزوهایم تبدیل  ب رویاهایی دست نیافتنی شدن..... کاش کنارم بودی پســـــرم...دیگر ازخدا هیچ ارزویی نداشتم....هیچ.....

خدایا....مراقبش باش...مراقب اونی ک عجیب ترین حس (حس مادری) را باهاش تجربه کردم.......الهــــــــــی آمــــــــــینفراموشت نمیکنم پسرکوچولوم...پارسای مادربامن حرف نزن

پسندها (5)

نظرات (2)

مامانی
28 بهمن 94 21:12
سلام مامان پارسا خوبی؟ماشالله چه ادبیات خوبی دارین خوشم اومد اگه میشه عکس زیاد بذارین
مامان پری
13 تیر 95 2:41
سلام عزیزم از وقتی وبتو میخونم همش دارم اشک میریزم میشه بگی چی شده؟چرا جدات کردن؟اگه میشه تو وبم بنویس برام.مرسی.