یادخاطراتت چقد شیرینه پسرم
سلام زندگیم...خیلی وقته نبودم...میدونم...آخه مهمان زیادداشتیم....و مشکل داشتم....نشدبیام باهات حرف بزنم....زندگیم خودت ببخش....اگ نیستم و نبودم خودت ببخش.. همه امیدم ازصمیم قلبم دوست دارم.....اونروز یه چیزی از یه نفر شنیدم قلبم تکون خورد و یاد خاطرات با تو بودن افتادم... این خاطره خیلی برامن شیرین بود...چون کار تو شیرین و عجیب بود برام همه کسم... تقریبا نزدیکای یماهت بود...شاید کمتر...دقیق یادم نیس... ولی چشمات زرد بودن... بردمت دکتر همراه بابات... ولی منو بابات باهم حرف نمیزدیم... بخاطر تو.... چون تو رو ب زور آورد دکتر.... آخه بهت گفته بودم که زیاد محل نمیذاشت...توقع داشت خودم تنها تورو ببرم بیمارستان..اما خودش بره بیرون تفریح کنه.... خب بگذریم پسرم.... آوردیمت دکتر.... قبل از اینکه بریم داخل که ازت آزمایش بگیرن ...رو صندلیا نشسته بودیم منو بابات...تو هم بغلم بودی.... بابات گفت پسرم منوبیشتردوس داره... منم میگفتم منو دوس داره... گف الان بهش میگم ببینم کیو دوس داره... ازت سوال کرد منو بیشتر از مامانت دوس داری.تو گریه کردی... بعد من پرسیدم منو بیشتر از بابات دوس داری تو خندیدی... اونم حسادت کرد... گف قبول نیست.تا سه بار باید بپرسیم... ب خداقسم پسرم تا سه بار برامن میخندیدی برا بابات گریه میکردی..... نمیدونی اون روز چقد اشک ریختم...از اینکه حداقلش تو رو کنارم دارم...از اینکه تو بالبخندت نشون دادی منو دوس داری.... برا من فرق نمیکرد کیو دوس داشته باشی... اما همین که برامن میخندیدی انگار احساس میکردم دنیا مال خودم شد.. شاد بودم که پسرم از همین الان پشتمه... 😢😢چندروزه این خاطره تو تصورم بیرون نمیره... بخدا هم عجیب بود هم شیرین... یهو برام زنده شد... و چقدتصورش شیرینه... همه زندگیم..پسرم...پارسام..کوچولوم..یه دونم.. تا دنیا دنیاس برایت دعا میکنم که سلامت باشی و بهترین و همون پارسای مظلوم خودم باشی و برگردی کنارم.... 🙏 بخدا عاشقتم... خدایااااااااا دلم پراز آرزوهای بزرگ است....و دستم خالی.....یا به بزرگیت قسم...دستم راپر کن.... یا دلم را از ارزوها خالی کن...🙏