پارساپارسا، تا این لحظه: 9 سال و 8 ماه و 8 روز سن داره
مامانیمامانی، تا این لحظه: 30 سال و 6 ماه و 17 روز سن داره
😊ساخت وبلاگ پسرم☺😊ساخت وبلاگ پسرم☺، تا این لحظه: 8 سال و 2 ماه و 29 روز سن داره

😘درددل برای پسرم پارســـــا😘

قصه جدایی ....و تلخی روزگار.....

1394/12/2 1:27
نویسنده : مامان سما
977 بازدید
اشتراک گذاری

میخوام قصه جدایی مونو تعریف کنم ...واضح....اما مختصر.....⇩⇩⇩

 

نفسم.پسرگلم..من که ثانیه به ثانیه ازت عکس مینداختم...اینم عکس روز آخر که کنارم بودی..وخونه بابام بودیم...همش ۶۵ روزداری وجودم....⇩⇩⇩⇩

 

 


پسندها (6)

نظرات (12)

مامان سمیرا
2 اسفند 94 2:16
نمیدونم چی باید بگم واقعا نمیشه رو بعضی ها اسم ادم گذاشت... واقعا برات متاسفم.خیلی سختی کشیدی شوهر بد زایمان زود بچه نارس ... اینا هر کدوم خودش یه مشکله بزرگه هرکی رو می تونه از پا در بیاره .. خدا صبر و آرامش تو زیاد کنه
مامان سما
پاسخ
مرسی مامان سمیرا...مرسی عزیزم...برام دعا کن...چون بعضی وقتا کم میارم....
مليحه
2 اسفند 94 13:12
خدا بهت صبر بده عزيزم، برات بهترين آرزوها رو از خدا دارم، اميدوارم با تمام شدن سال تمام غم و غصه هاي تو هم تموم بشه و سال جديد با كلي روزهاي خوب و زيبا به استقبالت بياد.
مامان سما
پاسخ
عزیزمی...مرسی گلم...از ارزوی قشنگت یه دنیا ممنونم...ان شالله خداخودش همیشه نگاهش کنارم باشه..فقط نگاه خدا برام کافیه...برام دعاکن عزیزم..
مدیر وبلاگ
2 اسفند 94 14:37
دانلود تقویم دیواری سال ۹۵ به صورت پی ان جی و لایه باز مخصوص کودکان بهترین یادگاری برای کودکتان در سایت dgartshop.ir
مامان سما
پاسخ
من متوجه نشدم چطور میشه عکس پسرمو توی تقویم گذاشت؟یعنی فتوشاپ کرد!
خواهری بلور
2 اسفند 94 16:01
سلام عزیزم به فکر گرفتن وکیل افتادی؟ از نظر حقوقی 100 قانون به نفعت هست می دونم بچه پسر تا 2 سالگی پیش مادر باید باشه فکر کنم ، برو دادگاه بر علیهش شکایت کن ،حقت رو بگیر ،نگذار حقت رو بخوره گلم بالاخره یک قاضی خوب پیدا می شه واقعا نمی دونم چرا پیگیر نشدی سما جان؟ عزیزم راستی مهریه ات چقدر بود که اگر زیاد بوده مهریتو ببخشی پسرتو پس بگیری ببین دقیقا عین مسئله تو برای عمم به یک شکل دیگر اتفاق افتاد بهت می گم ولی کوتاه نیا به نظرم
خواهری بلور
2 اسفند 94 16:07
عزیزم به خدا توکل کن و قدم بردار اگر پدر مقاومی داری حقت رو بگیر کم نیار زندگی مثل گرگه باید خیلی قوی باشی اگر پدرت پشتیبانت هست که ازش کمک بگیر اگر هم نیست یا علی بگو توکل کن به خدا برو شکایت کن بچت رو بگیر غلط کرده کتکت بزنه مردتیکه عوضی اگر من جای تو بودم پدرشو در می آوردم یک وکیل می گرفتم پدرشو جلوی چشاش بیاره عزیزم نمی دونم چرا کوتاه اومدی ،جلوی آدم قلدر باید ایستاد مثل امام حسین که جلوی ستمگر ایستاد
خواهری بلور
2 اسفند 94 16:13
عزیزم کاری و راهنمایی خواستی تو نی نی تلگراف بخش پیام جدید برام بفرست اگر تهران هستی بگو وکیل خوب بهت معرفی کنم اگرم نه پرس و جو کن یک وکیل خوب بگیر چرا غصه می خوری منم هم سن خودت هستم ،اصلا نترس کنارتم پیگیر شو برو جلو با گریه که مشکل حل نمی شه دلم خیلی روشنه من ختم قرآن گذاشته بودم کاش یک جز رو هم بر می داشتی به نیت مشکلت می خوندی من 16 جز برداشتم چند تا از جز هام باقی مونده اگر دوست داشتی بگو بهت بدم .... عزیزم خواهرم نگران نباش ،غم نخور ،می تونی ... باید حقت رو بگیری
مامان سما
پاسخ
سلام عزیزدلم...حرفاتون خیلی قشنگ بودن...عزیزم خداروشکرمن خونواده یعنی پدری دارم ک پشتمه مثل یه کوه......ک اگ اون نبود سادگی من باعث میشد الان زیر گور باشم....اخه خیلی کتک میخوردم..ولی وقتی اومدم خونه بابام.فک نمیکرد مسئله به جدایی ختم بشه.بابای من آدمی هستش ک بدش میاد یه مشکل رو بزرگترکنه.اولش خواستم پزشک قانونی برم ک آثار زخمام رو بتونم ب دادگاه ثابت کنم ولی بابام گفتش نه..بزار صبرکن .شاید حل بشه..اما حل نشد.قضیه ب جدایی ختم شد...خیلی از آشنایان میگفتن بچه ای ک با بی اعتنایی تمام بردن رو وقتی یبارم نیوردن دیگ نمیدن...الانم بزرگ شده.بستگان میگن اون دیگ تورونمیشناسه.نباید اذیت بشی.باید بزاری بزرگ شده.بعدش برو پیشش. .شوهرمم مثلا نظامی... همین نظامی بودنش اونو از کارای بدش نجات میده....برای جز قران ک گفتین.راهنماییم کن ..چون میخوام بخونم منی یه جزئی از قران رو...گلم.خواهرم .اگ خواستی باهام حرف بزنی.و نظر بدی تو خصوصی بهم بگو..
مامان ویدا
3 اسفند 94 3:11
عزیزم یه چیزی میگم شاید ناراحت شی ولی همون دوستان واشنایان اگه یک روز بچشونو نبزنن طاقت میارن که از تو میخوان بچتو فراموش کنی؟هرچی باشه بچته مهر مادرو فرزندی بالاتر از همه چیزه منکه مطمئنم فراموشت نکرده ونمیکنه به نظر منمباید از طریق قانونی اقدام کنی هرچی باشه مادرشی وحداقل هفته ای یکبار حق داری ببینیش
مامان سما
پاسخ
عزیزم حرفاتون همش صحیحن...ولی شما از زندگی من خیلی زیاد خبر ندارین ک چیشده...چ بلاهایی سرم اومده..من فقط علت جداییمو نوشتم..وگرن باقیش ناگفتنی...اخه نمیشه کل درددارو نوشت..اگ شرایط طوری بود من الان پسرمو کنارم داشتم..شما از خانواده شوهرم خبرندارین.من ک باهاشون زندگی کردم میدونم چجورن.و شرایط سخت الانم بخاطر بدبودن اوناس.....دوست گلم.مامان ویدا مرسی از حرفاتون....ناراحتم نمیشم ک اینجور گفتین...شماهم دوست منی و همدردی میکنی....
کوثر
6 اسفند 94 23:03
سلام عزیزم این پستت رو که خوندم متوجه همه چیز شدم گلم . آخی چه زندگی دردناکی . چرا بچه رو بهش دادی ؟ چرا ؟ چرا دیگه نرفتی بچه رو ازش بگیری ؟
مامان سما
پاسخ
چون مسئله زندگیم طوری نبود ک من برم بیارمش...گلم....اگ میشد الان تو بغلم بود.😞😭
مهدیس
15 اسفند 94 8:23
سلام دوستم واقعا متاسفم و متاثر شدم.....ولی قانون میگه بچه تا هفت سال باید کنار مادر باشه، حتی تو قرآنمدبهش اشاره شده، دردسری نداره، شکایت و درخواسته سرپرستی میتونه خیلی زود ب پارسا برسونت.....
مامان سما
پاسخ
سلام عزیزم.‌ممنونم ک باهام همدردی کردی. ولی اونا بچه روبهم ندادن. قانونم ک‌شده پارتی بازی. الانم ک بچم بزرگتر شدن اصلا نمیدن. اگ بزورم بگیرمش اسایش نمیزارن‌برا خانوادم. بابامم مشکل قلبی داره میترسم ابروریزی دربیارن براخانوادم مشکل پیش بیاد. مجبورم‌تحمل کنم تا بزرگ شه خودش بیاد پیشم. یا قایمکی برم ببینمش...😍😘
مامان پری
23 تیر 95 17:19
وقتی این مطلبتو خوندم درست نیم ساعت اشک ریختم .خیلی سخته عزیزم.الان ارزو میکنم کاش پیشت بودم و همراهت بودم.عکست بدجور داغونم کرد.اینکه اون روز و اون هفته ها چه حالی داشتی دیوونم کرد.من اگه جای تو بودم قید همه چی رو میزدم تا به بچم برسم.خیلیا هستن که میتونن کمکت کنن.تو همش میگی اگه بچه رو هم بگیرم ابروریزی میکنن و شر به پا میکنن.ولی تا اونجا که من میدونم میتونی حکم بگیری که من امنیت ندارم.اون موقع حکم میدن که نباید زیاد دور و برت باشه.هروقتم مزاحمت شد حکمش زندانه
مامان پری
23 تیر 95 17:31
http://vakilmoshaver.com/ اینجا سایت مشاوره قانونی رایگان هست.گفتم شاید بخوای اطلاعات بگیری از اینکه چطوری میتونی بچتو بگیری و یا حکم امنیت نداشتن بگیری و ....
مامان پری
23 تیر 95 17:38
ببین اگه یه بچه مادرشو نبینه درسته نمیشناسه ولی تو مادر اون بچه ای.محبتی که بهش داری عشقی که بهش داری جذبش میکنه.و خیلی زود بهت اخت میشه.تو اگه بخوای میتونی بجنگی.وموفق بشی.اینکه نشستی و هر روز مطلبای غمگین مینویسی و دلت برا بچت تنگ شده و فک میکنی از امتحان خدا سربلند بیرون میای اشتباه میکنی.خدا گفته از تو حرکت از من برکت.پس باید باید حرکتی کنی.اگه خونوادت ببینن که نمیتونی بدون بچت زندگی کنی اونا هم پشت سرت وایمسن.اگه قدرت تو مثل طوفان باشه که مطمئنم هست میتونی موانع رو نابود کنی و به بچت برسی.مگر اینکه خودت نخواهی و زانوی غم بغل گرفتنو ترجیح بدی.اینم یادت باشه که هر مشکلی یه راهی داره و قطعا راه حل هیچ مشکلی گریه زاری و دست رو دست گذاشتن نیست.