همه کسم...چهارماه پیش یکی ازعکسات بدستم رسید... یعنی عکس یسال و دوماهگیت..عکستو چاپ کردم ورش داشتم تو آلبومم....خواستم بزارم تو دفترخاطراتم نذاشتم...خواستم بزارمش توپستم اینجا بازم نذاشتم...آخه این عکس خیلی جریان بد داره که بدستم رسید....فقط با تمام شرایط بدی که پیش اومد و عکس خوشکلتو بدست آوردم نمیدونی چقد گریه کردم..چقد اشک ریختم..تموم لحظه های اون روزم تا سه چهار روز فقط با تصویر عکست جلوی چشام سپری میشد......باورم نمیشد تو همون پارسا کوچولوی خودم باشی.... امروز تصمیم گرفتم عکستو بزارم تو وبلاگت....پسرشیرینم تو خیلی نازی.خیلی عزیزی.خیلی معصومی..مامانت دورت بگرده....وقتی عکس یسال و دوماهگیتو باعکس دوماهگیت مقایسه میکنم باورم نمیشه که ای...