پارساپارسا، تا این لحظه: 9 سال و 7 ماه و 30 روز سن داره
مامانیمامانی، تا این لحظه: 30 سال و 6 ماه و 8 روز سن داره
😊ساخت وبلاگ پسرم☺😊ساخت وبلاگ پسرم☺، تا این لحظه: 8 سال و 2 ماه و 20 روز سن داره

😘درددل برای پسرم پارســـــا😘

خدایا پناهش باش

1395/6/26 19:49
نویسنده : مامان سما
1,127 بازدید
اشتراک گذاری

خدایاااااااااااا

 

پسرم ...معصوم و کوچولویم کنارم نیست...

 

ای خدای خوبم ... ای کاش میشد پسرم کنارم باشه....ای کاش میشد منم یه روز .فقط یه روز مثل تو خدامیشدمو از اون بالانظاره گر....فقط و فقط پسرمو نظاره میکردم که در چه حالیه و اوقاتش چجور میگذره.....

 

خدااااااااجونم میدونم تو درد دادی و درمان ... میدونم سختی دادی و آسودگی.... ای خدا فقط گاهی اوقات مثل بیماری که ب مراقبتهای ویژه نیاز داره...منم حال اون اون بیمارهارو دارم...گاهی اوقات به نگاه ویژت نیاز دارررم..

 

بعضی وقتا با خودم فکر مکنم یعنی الان دوسالش شده و من نمیتونم ببینمش...یعنی نمیتونم بفهمم به کی رفته...نمیتونم ببینم رفتارش چه جوره....ناز و ادا داره یانه.....

 

یعنی دیگه لبخندای قشنگشو نمیبینم؟گریه

گریه های تلخش که جگرمو آب میکرد رو چی؟اونم نمیبینم؟؟؟!!!!

یعنی دیگه دستاش نمیان تو دستم که مثل هر مامان و فرزند دیگه..دست تو دست باهم بریم بیرون..؟؟!!

خدایاااااا....چقدر خواسته های قشنگ تو دلم بود که هیچ برهیچ شدن....

ولی واقعا تنهاکسم بودی خدا که حس آرامی وصبوری رو بهم بخشیدی...تامن بتونم بسازم...!!!

خداجوونم .... همیشه نگاه قشنگتو به پسرم داشته باش.....اگه قرار بر اینه که خدای ناکرده مشکلی براش پیش بیاد منو پیش مرگ پسرم کن....


161617oeopkxmmo1.gif

پسندها (5)

نظرات (13)

عاطفه
27 شهریور 95 10:42
خدانکنه گلممممم ان شاالله هیچ اتفاقی برا گلت نمیفته
مامان سما
پاسخ
ان شالله عزیزم...ممنوووووووووونم ازت
عاطفه
27 شهریور 95 10:42
راستی فکرکنم قالبت مشکل داره چون هیچ کدوم از کدهات کارنمیکنه عوضش کن قالبتو ببین
مامان پری
27 شهریور 95 11:35
الهی عزیزم واقعا متاسفم خیلی خوب میدونم که لحظه به لحظه یاد بچه و نبودنش پیشت چقدر تلخه اما در حقیقت تو فقط دو راه داری یا تلاش کنی تا بدستش بیاری یا دوریشو تحمل کنی و هر روز بیشتر از دیروز شکسته تر بشی.تلخه و سخته .خیلی اما باید یکی رو انتخاب کنی.که محتملا تو دومی رو انتخاب کردی.کاری از دستم برنمیاد جز اینکه دلداریت بدم و بدونی اگه کاری از دستم برمیاد دریغ نمیکنم.از خدا میخوام کمکت کنه.
مامان سما
پاسخ
قربونت گلم.....راه اول تلاشم بی نتیجه بود....مجبورم راه دوم رو انتخاب کنم که گاهی اوقات صبورم گاهی اوقات داغونننننننننن... از دلداریت یه عالمه ممنونم پری جون.....مرسیییی از خوبیات.
عاطفه
27 شهریور 95 14:06
میگم ابزار تغییر فونتت هم کارنمیکنهچه بلایی سر وبت اومدههههههههههههه
مامان سما
پاسخ
وااای نمیدونم.....چجور میتونم دوباره فونتمو درست کنم؟؟؟میترسم کپی کنم بازم نیاد.....
الهه
27 شهریور 95 15:14
سلام اجی خوبی ان شاءالله که یه روز پسرت خودش میاد پیشت اجی التماس دعا اجی
مامان سما
پاسخ
سلام عزیزم..ممنونم....ان شالله ...ب امید خدا...
نیوشا
27 شهریور 95 22:16
سلام من خیلی وقته نوشته هاتو میخونم منم مثل تو مادر هستم و میتونم درک کنم که دوری از جگر گوشه ات چقد سخته ولی حتما خدا یه صبری بهت داده که تونستی راستش من اگه جات بودم میرفتم در خونشونو اینقد میزدم تا بتونم بچه امو بغل کنم هیچکس تو این دنیا نمیتونه جلوی عشق مادرو به بچش بگیره
مامان سما
پاسخ
سلام ..ممنونم ازت که سر میزنی و نوشته هامو میخونی..... من تو کل کامنت ها در جواب دوستام گفتم که شدنی نیس..اگ شدنی بود الان خودمو زجر نمیدادم....
نیوشا
27 شهریور 95 22:19
:
عاطفه
29 شهریور 95 22:27
خواهری اپم زودبیااااااااا حتما بخون پستموووووووووووووووووووووووو
مامان سما
پاسخ
چشششششششششم عزیزم
زینب
30 شهریور 95 23:59
سلام سما جان خدا بهت صبر بده امیدوارم پسرتو زودتر ببینی امیدوارم بهش برسی... با نوشته هات واقعا اشک ریختم و از ته دلم برات دعا کردم...
مامان سما
پاسخ
سلام عزیزم....ممنونم ازت. همین دعاهای شما دوستان میدونم کمکم میکنه پسرمو روزی ببینم.... عزیزییییییییی...
امیرحسین
2 مهر 95 12:25
یه عالمه دوست دارم پارسا جون
مامان سما
پاسخ
عزیزمییییییی..منم تو رو دوست دارررررم...
عاطفه
3 مهر 95 21:30
خواهری
عاطفه
3 مهر 95 21:31
خیلی ازت دلگیرم...هیچ نفهمیدی چرااونروزگفتم بیای وبم باهات قهرم
مامان سما
پاسخ
وای عزیزم خدانکنه دلگیر بشی...... عزیزم نت نداشتیم... حتی نشد پست جدید بذارم از پسرم....
مامان خانوم
9 مهر 95 12:13
اجی سما.جونم.. چرا برام نمیگی؟ اجبی مهربونم لمنو دلگیر نکن.