دلم گرفته...
با چشمهایت حرف دارم...میخواهم ناگفته های بسیاری رو برایت بگویم... از حالم.... از بغض های نبودنت.... از نامه های چشمانم...که همیشه بی جواب می مانند...! تمام این روزهایم , دلتنگی آغوشت رهایم نمیکند....! 💘 اما همینکه که لابه لای کلماتم هستی ؛ نفس میکشی ؛ همین که پناه واژه هایم شدی.. همینکه کلماتم از "تو " یتیم نشده اند..کافیست..... 💗 برای یک عمر آرامشم باش...حتی همین قدر دور...!👶 خدایا.... گاهی که دلم از این و اون..زمین و زمان میگیرد؛ نگاهم رو ب سوی تو وآسمون میگیرم... و اونقدر باهات درددل میکنم تا کم کم چشمهایم , با ابرهای بارونیت همراهی میکنند... اونوقته که تو می آیی و تمام فضای فضای دلم رو پر میکنی از خودت... از بودنت... و من دیگر آروم میشوم و احساس میکنم هیچ چیز نمیتواند مرا " از پای " دربیاورد... چون * تو * رو تو قلبم دارم خدا...... مث الان که 💔 حالم یه معمای بی جوابه !!! 💔 اما بازم تو میای و آرومم میکنی... خدایا بودنت رو شکر..... خودت همیشه یه دستی بکش ب دل پسرمم..از الان تا بزرگترشدنش...مرد شدنش.... الهی آمین